نامه هایی برای همسرم



می دانی زن ممکن است مرد را با قساوت تا دم مرگ عذاب بدهد و مسخره اش کند و ابدا هم احساس ناراحتی و عذاب وجدان نکند. چون هر بار وقتی نگاهت می کند در دل می گوید: خوب، حالا اینقدر اذیتش می کنم و مرگش را جلو چشمش می آورم. در عوض بعد این عذاب ها را با شربت عشق خودم جبران می کنم.


این روزها به دنبال راهی هستم چه چیزی از بیرون مرا میکشد هنوز نمیدانم

کارهای زیادی هست که باید منظم کنم هنوز قدرت نظم رو بدست نیاوردم

سعیده اینبار کار رو گردن خودم گذاشت که تصمیم و مدیریت با خودم باشه در مورد برنامه نویسی

وقتی به واقعیت مطلب نگاه میکنم یعنی ظاهر شیطنت بازی هارو کنار میزنم کارش رو درست میبینم این نقص منه که از عهده مدیریت این قسمت برنیومدم هر چند محدودیت هایی دارم اما بیشتر تقصیر خودم میدونم باید مرتبش کنم توکل به خدا



جانم من از تجربیات قبلیمون به این نتیجه رسیدم که نباید احساساتی که از درونمون بعنوان هشدار برمیخیزند رو انکار کنیم یا سعی کنیم این احساسات رو مقابل محاسبات عقل نظری یا همون عقل محاسبه گر قرار بدیم و تکه تکه و تجزیه کنیم و منحل کنیم

هشدارهایی که قلبون به درستیشون گواهی میده باید بعنوان منبع استفاده کنیم در برنامه ریزیها


جانم در کتاب ابله» از داستایوسکی بخشی هست که فردی به نام گاوریلا

 خواستگار خانمی هست به نام ناستاسیا این شخص خواستگار اون خانم هست

 چون با ازدواج ثروتی بدست میاره و با اینکه ذاتا آدم خوبی هست اما به این

 کار تن در میده تا با اون پول شروع به پیشرفت کنه و زندگی و آیندشو بسازه

جانم این مطلب در ابتدا ناخودآگاه کمی نظرمو جلب خودش کرد و بمرور که

 در ضمیرم روشن شد دیدم من هم از جهاتی اینطور اخلاقی دارم متاسفانه

یعنی به ناحقی هر چند کوچک تن در میدم یا مطلبی رو قبول میکنم تا

 به سر فرصتش حرکت واقعی خودم رو انجام بدم. به خاطر این شرمسارم جانم

 توافقاتی که کرده ام با نیتی علاوه بر آن در بسترشان و الان امیدوار به حلالیت

 شما و بخشش خداوند.

در پناه خدا تا ابد هرگز اینطور کاری انجام ندم.



آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها